Wednesday, December 2, 2009

خوبي تنهايي فقط به اينه كه
كسي نيست كه به دليل بلند گريه كردن وبلند خنديدن، تورو ديوونه بخونه

گـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز به ريش همــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتون
حالم از همه به هم مي خوره
گوره باباي همه


پ.ن:ديگه درباره ي هيچ آقايي نمي نويسم...آقاي ه،آقاي راه راه،آقاي ز،برناردو....هيچكي

Saturday, November 21, 2009

35

کاش لااقل تو می فهمیدی که دارم می آم
فردا!ا

Sunday, November 15, 2009

34

هفته ی آخره
آقای راه راه ناراحته و آقای ه افسرده و ....
نمی دونم
نمی دونم خودم چه احساسی باید داشته باشم

به جایی بر می گردم که کسی منتظرم نیست

Friday, November 13, 2009

33

یکم:مریضم هنوز
دویم:برمی گردم وطن
سیم:تف بر همتون
چارم:عشق لرزه خوب بود

Monday, November 2, 2009

32

این مریضی گند زد به همه شوق ذوقم برای بسته ای که گرفتم...از عشق لرزه ده صفحه خوندم،که همونم دوباره باید بخونم
اینجا همه مریضن
هوا خیلی سرده
و
همه سرماهاشم من خوردم
.
.
ای گوز بر ریشت کشور بیگانه

Thursday, October 29, 2009

31

بسته ای که خواسته بودم امروز صبح رسید
هشتا کتاب منتظرن که بخونمشون
کتابارو دوست دارم
سه شب با مادوکس،داستان خرس های پاندا،هنر ،کتابایی بودن که براشون ذوق کردم
طرح رو جلدشونم ساعد مشکی زده
الانم شروع کردم به خوندن عشق لرزه

Wednesday, October 28, 2009

30

بلاخره بعد از ماهها موفق به خرید کردن از برای خود شدیدیم
آخ که چه حس خوبی داشت
حالا چیز تحفه ایم نگرفتما یه شلوارو دوتا لباس گرم اما همینشم بعد از مدتها کلی با خود ذوق آوردید
چند تایی هم کارت پستال برای دوستان گرفتیدم که هنوز اقدام به پستینگ نکردم
همه اینها را هم باعثش آقای راه راه بودید
حالام گیر داده که باید سل-فون بگیرم یا حداقل تلفنی برای خانه مان اما من زیر بار این موضوع نمی روم و نخواهم رفت



پ.ن:آقای راه راه تنها کسی است که در کنارش احساس ظرافت و مورچه بودن می کنم...اکنون هم بالا سر ما ایستادیده است زل زدیدیده است تا چیزی شاید دستگیرش شود اما هر لحظه که می گذریدد تنها قیافه اش ابلهانه تر می گردد و ما را می پرسد که چه کسانی اینجا را می خوانند و طرف حسابم با کیست؟و من در نهایت خجالت گوفتیدم که اینجا تنها یک خواننده دارد

Sunday, October 25, 2009

29

سرگرمی من اینجا شده بر گردان ضرب المثل های خودمون به زبونی که این جماعت خر ازشون سر در بیارن
...
می گما من با این ضرب المثل خیلی مشکل دارم
اینکه می گن خدا خرو شناخت شاخ نداد...ا!
خوب بخشیدا ببخشیــــــــــــــــــــــــــــدا
یعنی ما اجمعین جز دسته ی خرا می باشیم؟


پ.ن:این آقای راه راه بر عکس اسمش خیلی سادس

28

راستش این رویاهای گنده گنده ای که گاهی میان تو ذهنم اذیتم می کنن
مثلا رویای پولای کلون
رویای عشقای رفته و دل تنگیا
رویای سکس با مردای نا شناس و خیلی چرت و پرتای دیگه
راستش آقالای راه راه هیچ جوره نمی خواد کوتاه بیاد
هی می ره و هی میاد...هی بهش جواب می دم هی ضایعش می کنم
آقای ه تو کار خودم بدجوری موندم

Friday, October 23, 2009

27

به ای نتتیجه رسیدم که
باید حرف هر دو طرف رو شنید اما
در نتیجه حرف آخرو خودم بزنم

Monday, October 19, 2009

25

می گما اقای ه اگه من از الان عین عقده ایا پالتو بپوشم پس فردا زمستون که بیاد چی باید بپوشم؟
می گما چرا آدما خیلی زود اتافاقایی که تو زندگیشون میفته رو فراموش می کنن؟
می گما اگه من هفته ای 20 تا گوشواره بفروشم بهتر نیست؟
یا هنوزم معتقدی باید یواش یواش برم جلو؟؟؟
بهتر نیست خودمو یه جورایی به نومودیدیدن بدم تا شاید یه مقادیری بیشتر پول داشته باشم؟

Saturday, October 17, 2009

25

خانم فیلا فیلای عزیز یا به غبارتی خانم ش.ز
این مجسمه ای که از خودت تو میدون ذهن این و اون ساخته ای را،فرو خواهم ریخت!ا
.
.
.
.
قسم می خورم

Thursday, October 8, 2009

24

به جون پاپالوکی هزارو چهارصد دلار کفایت می کنه
اصن تو هزار دلار بده ما می ذاریم رو سرمون منتتم داریم...ا!ا

Monday, October 5, 2009

23

گوشه اتاقی که توش کار می کنم،یه جن قرمز زندگی می کنه
اما حتی وجود اونم نمی تونه کمی از کسالت و بی حوصلگیمو کم کنه

Sunday, October 4, 2009

22

گذشت از اون روزایی که کابوس خوابیدن تو خیابون سالیوانو می دیدم اونم تو سرمای چهل درجه زیر صفر
گذشتند اون روزایی که سرکوفت رفتن بی فکرمو بهم می زدی
حالا وضع خیلی بهتره

Monday, September 7, 2009

21

چی به سرم داره میاد آقای ه؟
معنی این دردای مشکوک چیه؟
معنی این بی چارگی چیه؟
.
.
بی انصافیه اما گاهی دلم نمی خواد شما همه جا حضور داشته باشین
زمان خیلی کمیه برای اینکه اعتراف کنم کم آوردم
دلم مشورت می خواد!ا

Sunday, September 6, 2009

20

تمام دارایی یخچالم یه قوطی باواریای نصفه است
این صحنه رو آخرین بار تو یه فیلم آبگوشتی دیده بودم

19

I know!
Don't deny it.
i know
I KNOW
I know.
You can laugh about my open fly!

Saturday, September 5, 2009

18

روزها دیوار مترو رنگ می زنیم و
شبها مسهل می شویم
روزها سالاد درست می کنیم و
شبها مست می گردیم
روزها به تماشای مردم می نشینیم و
شبها شاعر می گردیم
.
.
.
ا(در تمامی این موارد بازهم اسهال به همراه ماست)ا

Friday, September 4, 2009

17

من با اینا غریبم
با مجسمه آدما
و
با آدمای مجسمه

Wednesday, September 2, 2009

16

دست سرد و سیاه او
و
چشمهای به راه مونده ی من
و
کسی که بود،اما رفت
بی صدای بی صدا!ا

15

بی صدا رفت
چونکه فقط اینجارو نمی خواست

Tuesday, September 1, 2009

15

فقط خدا می دونه تا چه حد خستم!ا

Monday, August 31, 2009

14

به پاکستان مبردنمان
اه
به دلمان صابون زده بودیم که از آنجا مقادیری سنتی جات خریداری کنیم
عوض اش
قولمان داده اند که به
س
ن
پ
ت
ر
ز
ب
و
ر
گ
ببرنتمان(صرف این فعل برایمان مشکل بود در صورت اشتباه بودن خود ببخشید)ا

Saturday, August 29, 2009

12+1

مسجد شاه منصور خراب گشته
می خواهند ببرنمون برای ترمیم
می رویم به سوی پاکســــــــــــــتان

Friday, August 28, 2009

12

آقای ه به پر و پاچه مان می پیچد،پس مجبور می گردیم دو بار پست دهیم امروز
روحیه مان را به طور کل باختیده ایم
دجار دیپرشن می گردیم در این منطقه
دو شیفت کار می کنیم،بی خودی و الکی و دروغکی
شبها می آیم پست در می کنیم و هیچی به هیچی
اینجا از تک و توک لبخندی که ملت در وطنمان بر هم نثار می کردیدند هم دگر خبری نیست
آقای ز برداشت شخصی دارند بر روی متونمان(چیزی که خود می گویند.)ا
آقای ه به تازگی به آقای ز حسودی می ورزد و شاخ و شانه هایی هم می کشاند و گفته است می خواهد به جلد و روح آقای ز تجاوز کند
این درگیری به صلاح هیچ کدام از ما نخواهد بود جز دیپریشن شدید تر ما!ا
آقای ز مراقبت بفرمایید از خود
.
.
پشت دستمان را داغ کردیده که دگر پا درون بار نگذاشته ما را همان کنار دریا رفتن بس است

11

زیتون،کرفس،گوجه فرنگی،آبلیمو،فلفل
" " " " " "
" " " " " "
...
..
سالاد خوشمزه ای نسیت،بوی زیاد جالبی ام ندارد
اما به درست کردنش ادامه میدم
در عوض شب می تونم برم بار!ا
..
..
امروز دریا رفتن داشت،اما بار چیز دیگه ای بود!ا

Thursday, August 27, 2009

10

امروز با آقای ه به دریا رفتیم که تنی بر آب بزنیم
باران گرفت شدید!ا
برگشتیم.....!ا

Tuesday, August 25, 2009

9

چند نکته:ا
خونریزی معده با موسکو رابطه تنگاتنگی دارد
در موسکو با حرفه هایی از قبیل:پیچیدن سیگار،جارو کردن کافه ها و اجرا کردن یک کنسرتو با لیوان و قاشق به خوبی آشنا می شوی
در پوکر بازی کردن بخت و اقبال با توست!ا
و در آخر
در موسکو بیشتر از هر زمان دیگری دلت برای آن ...(سانسور)تنگ می گردد!ا

Monday, August 24, 2009

8

کم کم نگرانمان می کند
او یا توهمی می باشد و مریض
Font sizeیا سالم و غیب گو
امروز موسکو باران می آمد
امشب مریض می باشم
سرما خورده ام و فکر کنم این خوردن، روزه مان را باطل می کند!ا

Saturday, August 22, 2009

7

با او که حرف می زنم غمگین می شوم
کشورم را می خواهم
شهرم را
و
چیزهایی که الان کمبودشان را حس می کنم

Friday, August 21, 2009

6(14)

امروز هوس کردیم کمی تفریح کنیم
مثلا آمده ایم خارجه
دست کم برویم زیر پل
برویم به همان کافه همیشگی
خوب
برای چاشنی هم بد نیست وسط میدان بایستیم و عکسی به یادگار بگیریم و به همگان نشان دهیم و
با افتخار بگوییم
ما هم خارجه بودیم!ا
برویم کمی هم در مراکز خرید و همانند بی جنبگان دلی از عزا در بیاوریم و
شب هنگامم در یک بار بشینیم و دل را به دریا زده و تا ناقمان بخوریم و تلو تلو خوران کمی در هوای مطبوعش قدم بزنیم
اما دیگر این کارها هم برای ما بازار ندارد!ا

Thursday, August 20, 2009

5(13)

Font sizeاینجا،آن مرد می آید
آن مرد در باران می آید
آن مرد داس دارد
آن مرد نان دارد
آن مرد جام شراب دارد
اینجا،نه تنها آن مرد،بلکه همه جام شراب دارند(خدایا در این ماه مبارک ما را تحت تاثیر این جمع قرار مده)ا
پ.ن:لااقل خوبیه اینجا اینه که بازار ماهی فروشها ندارد!ا

Wednesday, August 19, 2009

4(12)

مانده ایم چه کنیم
این روزها پشت پنجره ی خانه پنجاه متریمان چمباتمه زده ایم وبرگ هایی که می افتند را می شماریم
باز هم من و آقای ه..ا
اینبار برق هست
گاز هم هست
تلفن هم هست
اب هم هست و
به راحتی به مستراح می رویم
لیکن
اینبار ترس هست
دلهره ام هست
صاحبخانه سگ هم هست

4

Tuesday, August 18, 2009

3(11)

اینجا نه برق هست
نه گاز هست
نه آب هست
نه تلفن هست
فقط اقای ه هست
که همان هم بس هست

2(10)

آقای ه بر خود شک کردیده ایم،آخر چرا زین جا سر در نمی آوریم که چه کنیم...ا
کلافه مان گشتانده است